رونمایی از یک قمار خطرناک
جاه طلبی هایی فراتر از بهانۀ هستهای
شمس الدین شریعتی و جان اوبرنن
منتشر شده در روزنامه آیریش اگزمینر اینجا بخوانید.

درگیری فزاینده بین اسرائیل و ایران نه تنها یک ضرورت دفاعی برای اسرائیل در برابر تهدید هستهای ادعایی نیست، بلکه به نظر میرسد یک قمار حساب شده است که از جاهطلبیهای استراتژیک دیرینه بنیامین نتانیاهو و فقدان یک استراتژی منسجم از سوی دولت ترامپ ناشی میشود. نتانیاهو تحت عنوان بهانۀ برنامه هسته ای ایران، برای تغییر حکومت در تهران تلاش میکند.
🔻نابودی دیپلماسی و ایجاد یک بحران ساختگی
پس از سال ها دیپلماسی، گروه 5+1، از جمله ایالات متحده، یک چارچوب دیپلماتیک قوی برای اطمینان از ماهیت صلحآمیز برنامه هستهای ایران ایجاد کرد. برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) در سال ۲۰۱۵، توافقی بین ایران و کشورهای ۱+۵، یک رژیم نظارتی و بازرسی بیسابقه سختگیرانه را برقرار کرد که فعالیتهای هستهای ایران را به طور قابل توجهی کاهش داد. در ازای آن، برخی از تحریمهای سازمان ملل علیه ایران لغو یا تعلیق شد. با این حال، در سال ۲۰۱۸، دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت، تحت فشار شدید بنیامین نتانیاهو، به طور یکجانبه ایالات متحده را از برجام خارج کرد. نتانیاهو همیشه جدی ترین منتقد این توافق بود و حتی زمانی که مقامات آمریکایی اذعان داشتند که پایبندی ایران و محدودیت غنیسازی اورانیوم به تنها ۳ درصد، ساخت سلاح هستهای را عملاً برای سال ها غیرممکن کرده است، از اقدام نظامی حمایت میکرد.
این مسئله قابل توجه است که تالسی گابارد، مدیر اطلاعات ملی ایالات متحده، در مارس ۲۰۲۵ شهادت داد که جامعه اطلاعاتی امریکا هیچ مدرکی دال بر ساخت سلاح هستهای توسط ایران پیدا نکرده است. همچنین مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در ۱۸ ژوئن ۲۰۲۵ به وضوح اظهار داشت: «ما هیچ مدرکی دال بر تلاش سیستماتیک [از سوی ایران] برای حرکت به سمت سلاح هستهای نداشتیم.» بنابراین، "تهدید" تا حد زیادی یک بحران ساختگی به نظر میرسد.
🔻تغییر حکومت: بوی عراق به مشام میرسد
حمله غافلگیرانۀ اسرائیل به ایران تنها دو روز قبل از مذاکرات برنامهریزی شدۀ ایران و آمریکا اتفاق افتاد که ایران آن را مثبت میدانست و به آرامی پیش میرفت (به گفته مقامات هر دو طرف). این امر حاکی از آن است که این مذاکرات صرفاً یک پوششی فریبنده برای حملهای بوده است که به گفته ترامپ، ایالات متحده برای ماهها از آن آگاه بوده است.
در حالی که برنامه هستهای ایران به عنوان توجیه عمومی اسرائیل برای ادامۀ جنگ ارائه میشود، هدف واقعی به نظر میرسد بیثبات کردن ایران، و نیت آشکار برای سرنگونی دولت و تبدیل این کشور به یک دولت شکستخورده است، شبیه به فجایعی که در لیبی و سوریه شاهد بودیم. به طوری که دولتهای مرکزی دیگر نمیتوانند تمامیت ارضی کشور را حفظ کنند. پژواکهای سال ۲۰۰۳ زمانی که ایالات متحده و متحدانش به عراق حمله کردند، ترسناک است: اصرار بر اینکه ایران در حال توسعه "سلاحهای کشتار جمعی" ادعایی است، که هدف واقعی عملیات یعنی تغییر حکومت در تهران را پنهان میکند. کارزار سرنگونی صدام حسین، هرج و مرج کامل در عراق ایجاد کرد و منجر به مرگ حدود یک میلیون عراقی، آوارگی حدود ده میلیونها نفر، و مرگ ۴۸۰۰ آمریکایی و نیروهای ائتلاف شد.
این مداخله، در صورت موفقیت در بی ثبات کردن یا سرنگونی دولت ایران، چشمانداز وحشتناکی از یک جنگ داخلی طولانی مدت را به همراه دارد. گروههای منطقهای متنوع در اطراف ایران، از جمله شبهنظامیان در آذربایجان، کردستان عراق، ترکیه، پاکستان و افغانستان، میتوانند از خلاء قدرت سوءاستفاده کنند و منجر به نزاع برای تصرف قلمرو و یک درگیری منطقهای گستردهتر شوند.
🔻پیامدهای ویرانگر: تبعات منطقهای و جهانی
علاوه بر این، دو پیامد خطرناک دیگر نیز احتمالاً ظاهر خواهند شد.
اولاً، ایران ممکن است به این نتیجه برسد که سلاح هستهای تنها عامل بازدارنده واقعی آن در برابر چنین تجاوزی است که منجر به رها کردن تمام تلاشهای دیپلماتیک برای محدود کردن برنامه هستهای خود میشود.
ثانیاً، ایران ممکن است متحدان و منافع ایالات متحده در منطقه را هدف قرار یا تنگۀ هرمز را مسدود کند. این میتواند شامل حملات به زیرساختهای تولید و پالایش نفت در کشورهای خلیج فارس و عربستان سعودی باشد. با توجه به اینکه تقریباً ۲۰-۲۵٪ از صادرات جهانی نفت روزانه از این تنگه عبور میکند، این امر پیامدهای قابل توجهی برای امنیت انرژی جهانی خواهد داشت.رفتار نامنظم رئیسجمهور ایالات متحده در مواضع متغیر ترامپ در طول این جنگ آشکار است - از درخواستهای فوری برای صلح، تا ارائه پیشنهاد نهایی به ایران که هرگز محقق نشد، تا اصرار بر تخلیه ساکنان تهران، انکار دخالت در حملات، تهدید به ترور رهبر عالی ایران، و در نهایت درخواست "تسلیم بیقید و شرط".
🔻دولت سرکش و همدستی در قانون شکنی: ترامپ و نتانیاهو
دلیل متقن حاکی از این است که ترامپ کاملاً شریک جرم نتانیاهو است. نسخه آمریکایی ترامپ از اقتدارگرایی به طور کامل با مدل بنیامین نتانیاهو همخوانی دارد: بیقانونی و بیشمری آنها را تعریف میکند. خشونت آیین عملیاتی آنهاست. اسرائیل اکنون یک دولت سرکش کاملاً خارج از کنترل است.
حمله به ایران تنها آخرین قسمت از یک الگوی نگرانکننده از تشدید رفتارهای مجرمانه از سوی تلآویو است، از نادیده گرفتن مکرر و دهها ساله قطعنامههای سازمان ملل، تا افزایش ساخت شهرکهای غیرقانونی و خشونت ظالمانه شهرکنشینان علیه فلسطینیان در کرانه باختری، قتل تعداد زیادی از مقامات سازمان ملل و روزنامهنگاران، و حملات فرامرزی به لبنان و سوریه.
از هماکنون آشکار است که به جای محافظت از غیرنظامیان از طریق "حملات دقیق" علیه چهرههای رژیم ایران، لیست قربانیان شامل حداقل ۲۵۰ غیرنظامی، از جمله بیش از ۲۰ کودک است، که رویکرد ارتش اسرائیل در غزه را تکرار میکند. غزه نه تنها به یک اردوگاه کار اجباری اسرائیل، بلکه به یک اردوگاه مرگ تبدیل شده است، جایی که فلسطینیها هر روز هفته توسط نیروهای اسرائیلی به گوشه رانده، گرسنه مانده و به قتل میرسند. رهبران جامعۀ غرب که ریاکارانه در مورد حقوق بشر موعظه میکنند، بیتفاوت میایستند و کاری نمیکنند؛ بسیاری از این دولتها به طور ضمنی آنچه اسرائیل انجام میدهد را تأیید میکنند.
بنابراین، جامعۀ غرب مسئولیت عظیمی را در همدستی خود در خشونت نسلکشی اسرائیل، و نقضمکرر قوانین بینالمللی توسط تلآویو بر عهده دارد. تشدید تنش ترامپ-نتانیاهو به یک تصلب نگرانکننده در سیستم بینالمللی دولتها و نهادها، و عدم تمایل برای دفاع از نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین از سوی طراحان آن، که پس از فجایع دو جنگ جهانی در قرن بیستم پدید آمد، اشاره دارد.
یک مثال آشکار از این امر را میتوان در سکوت طولانی مدت اتحادیه اروپا در برابر نسل کشی بیش از ۵۰,۰۰۰ غیرنظامی فلسطینی توسط اسرائیل مشاهده کرد. این امر به تلآویو اطمینان خاطر داد که در صورت حملۀ گسترده به ایران، مقاومتی توسط غرب صورت نخواهد گرفت.
حمله به ایران، تجلی خطرناکی از جاهطلبیهای منطقهای گستردۀ نتانیاهو است که توسط دولت ایالات متحدهای که ظاهراً فاقد استراتژی منسجم است، حمایت میشود. پیامدهای آن، هم برای ایران و هم برای جهان، میتواند ویرانگر باشد و هرگونه دستاورد امنیتی ادعایی برای اسرائیل و ایالات متحده از بین خواهد برد.